به نام تبسم ،
این روزها که می گذرد هرروز پنجره ام پر از گنجشک می شود،
آه احساس می کنم بوسه هایمان پوسید .
یادت هست؟
فرصت برای حرف زیاد بود ، اما تنها گریستم .آن جا اجازه داشتیم بشکنیم و
روزهای سخت را تا پایانی خوش ادامه دهیم .
آن نشانی های ساده و فهرست کوچکی از واژه ها وشعر ها...
اما
من
بی نام تو
چقدر زود گم می شوم .
ای کاش می شد
یک لحظه می ایستادم تا که با تو خدا حافظی کنم !
از تو چه پنهان ،
چون یک درخت همیشه ایستاده ام .
دفتر مرا ورق بزن وراه دیگری انتخاب کن.
الو
الو
آرزو ...ای دریغ و حسرت همیشگی !