وقتی که ما گم شدیم 6 - در حسرت دیدار تو اواره ترینم

در حسرت دیدار تو اواره ترینم

[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]

صفحه نخست

پیام رسان

پست الکترونیک

اوقات شرعی

لوگوی وبلاگ

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :2
کل بازدید :22148
تعداد کل یاداشته ها : 5
04/1/11
10:43 ص

مشخصات مدیروبلاگ

ازیتا رسولی[214]

سلام گلهای مهربونی این وبلاگ متعلق به خودتان است لطفا حتما یه سری بزنید و نظر ارزشمند خودتان را برام بدید ممنونم دوست شما ازیتا

خبر مایه

لوگوی دوستان

پیوند دوستان

کلبه کلبه تنهایی سفیر دوستی .: شهر عشق :. منطقه آزاد مشاوره - روانشناسی حرف های تنهایی عطش (وبلاگ تخصصی ماه محرم و صفر) گروه اینترنتی جرقه داتکو شاه تور مکاشفه مسیح به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ هر چی تو دوست داری اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما... اصولی رایانه باشگاه پرواز صل الله علی الباکین علی الحسین ستاره سهیل *ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی* غلط غو لو ت آزاد اندیشان سبک سری های قلم... به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!! ارون سه ثانیه سکوت دهاتی دکتر علی حاجی ستوده مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی عشق عسل.... ミ★ミسکوت غمミ★ミ Romance شاخه نبات عشق نردبانی برای لمس رویا ها sayeh. چـــــاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟) عاشق تنها.... آریایی آرش...پسر ایده آل من عاشقی جوونی کجایی... زندگی زیباست پس بخند شرکت نمین فیلتر خاطره کلبه ی درویشی اس ام اس عاشقانه داستان های زیبا +مطالب عاشقانه سلام خوش اومدین دیار غم ورود افراد بی حال ممنوع عنوان ندارد حدیث تک شاخ عمومی صادق یه مخلوق پلنگ صورتی

عناوین یادداشتهای وبلاگ

جاودانه ها وقتی که ما گم شدیم 6 وقتی که ما گم شدیم 7 وقتی که ما گم شدیم 8 عناوین یادداشتها[5]

وقتی که ما گم شدیم 6

ازیتا رسولی

چقدر دلم میخواهد گلدان ها را آب دهم و پرستو ها را به اتاقم دعوت کنم .

در آسمان آفتاب ببینم و به دوستی از صمیم قلب بگویم دوستت دارم .

مهر بان باشم مثل قصه های خوب قدیمی .اتاقی به سادگی کودکی هایم داشته باشم .

پروانه ای در اتاقم بال بزند و خبری در روزنامه بخوانم .

برای اولین با هرشب

ترا به خواب ببینم ...مثل همیشه ساکت و آرام لب باز کنی و بگویی سیب .

الو

آرزو...این روزها که میگذرد هر روز به انتظار آمدنت هستم .

90/6/5::: 12:35 ص

نظر()

جاودانه ها وقتی که ما گم شدیم 7

پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام دوستان گلم من برگشتم از پارسی بلاگ چه خبر؟ تو انتخابات کی برنده شد خواهش میکنم یکی بهم بگه ممنونم از همتون خیلی خوشحالم دوباره در جمع شما هستم ...

+ نازنینان عید بر شمـــــــــــــــا مبارک باد ایشالله شیرین کام باشید

+ بای

+ خدایا این اسرائیل هم واسه ما ادم شده تهدیدمیکنه..بگوش باش ای اسرائیل تو که هیچ بزرگترهات هم اگه امام دستوربده نابودین مطمئن باش

+ یــــــــــاعلی مددی کن این روزا خیلی دلم گرفته!!!!!

+ ای بابا... این یه زمانی فوتبال بوده ها!!!!!!!!

+ نظر سنجی بنظر شما جنسیت اف1 چیه همراه جوایز نفیس........

+ سلام بر همگی......................

+ قلم ارزو به لوح دلم ... نقش دیگر به یادگار کشید ...

+ سلام خوبان صبح ادینه تون بخیر روزی خوبی داشته باشین